مقدمه برای شروع کتاب چشم دل بگشا

سلام . ازونجایی که یه سری خلا در ذهنم ایجاد شد با خوندن این کتاب ترجیح میدم به صورت برادرانه قبلش نصیحت هایی رو بکنم

اول : تا خدارو از همه لحاظ قبول نداری این کتاب رو نخون

دوم : یادت باشه کتاب رو با منطق نمی تونی پیش ببری و باید منطق رو خاموش کنی

سوم : خود نویسنده میگه که بیشتر افرادی که ازین کتاب نتیجه گرفتن در زمان فقر بوده ، خوب باید توضیح بدم چرا؟ اگر برای درمان به پزشک مراجعه کنی خوب به صورت علمی و بایه طول درمان معالجه میشی ولی اگه بیماریت لاعلاج باشه دیگه نه پزشک و نه پیشنهاد ها جوابگو نیست و اگه خیلی زندگیت رو دوست داشته باشی مجبوری به قدرتی متوسل بشی و بگونه ایی که دیگه برات فرقی نمی کنه فقط علاج برات مهمه ... اونجاست که قید هرچی منطق های زمینی رو میزنی و متوسل میشی به قدرتی که شاید تا به حال فکرم بهش نکردی ... این کتاب در شرایط چشم و گوش بسته ممکنه درمانت کنه داستان از فتوحاتش زیاد گفته ولی ذهن منم داستان می تونه زیاد بگه مثل خیلی ها

چهارم : یه سری سوالات در پست های دیگه این کتاب بی جواب مونده که ترجیح میدم هرکس خواست بهش بگم  .

پنجم : دقیقا بهمین دلیله که میگم نمیشه ... کتاب شاکله ی اصلی موفقیت رو حذف کرده (منظورم تلاشه) و چسبیده به ماوراطبیعه  و البته بگم اصلا ارزشی برای هدف ها قائل نیست مثال من الان میخوام در فلان تاریخ به فلان جا برسم و با توجه به شرایط ایران نرسی باختی اونوقت این کتاب میگه اگه بعد یه هفته دیدی دیگه فلان چیزو  براش حال نداری قطعا یا اون هدف عمیقت نیست یا موقعش نیست که بهش برسی ... به نظرت منطقیه ؟

ششم : ولی یادت باشه باید روحت رو غنی کنی حتی اگه درمانت علاج داره و می خوای ازین کتاب استفاده کنی . فعلا